جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ هشتم: هدف از خلقت انسان(2)
  • پیام به هجدهمین دورۀ همایش «حکمت مطهّر»
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»

  • -->

    اخلاق / اخلاق در اداره / پرهيز از منت گذاري
    پرهيز از منت‏گذاري


    اميرالمومنين علي(ع) منشور بسيار ارزشندي به مالك اشتر و در واقع خطاب به سياست مداران و حكومت‏گران و نيز تمام كساني كه به نحوي با ارباب رجوع سر و كار دارند نوشته است. اين منشور،افتخاري براي عالم اسلام است كه حتي آن را با منشور سازمان ملل مقايسه كرده و به اين نتيجه رسيده‏اند كه اين دو منشور از نظر محتوا ودقت در عدالت اجتماع با هم قابل قياس نيستند؛ منشور سازمان ملل،منشوري است كه متفكران دنيا از كشورهاي مختلف بعد از جنگ جهاني دوم گرد هم آمدند،دو سال فكر كردند وتلاش نمودند تا آن را نوشتند. اما اميرالمومنين ان منشور را زماني نوشت كه مالك اشتر سوار بر مركب، و مهياي رفتن براي حكومت بود.

    علي(ع) در اين منشور به مالك اشتر مي‏فرمايد:

    اياك و المن علي رعيتك باحسانك.. فان المن يبطل الاحسان؛[1]

    مبادا هرگز با خدمت‏هايي كه انجام دادي بر مردم،منت‏گذاري... زيرا منت نهادن پاداش نيكوكاري را از بين مي‏برد.

    انسان وقتي سيره اهل بيت(ع) را مطالعه مي‏كند مي‏بيند كه آن بزرگواران تلاش فراوان داشتند كه چشم ارباب رجوع، و مستمندان و گرفتاران به چشم آنان نيفتد كه در نتيجه خجالت بكشند، از اين رو هميشه سعي مي‏كردند كه در نيمه‏هاي شب به سراغ محرومان رفته و نيازهاي آنان را برطرف كنند؛ به طوري كه محرومان متوجه نمي‏شدند چه كسي است كه به ياري آنان مي‏شتابد. زماني ياور و حامي‏شان را مي‏شناختند كه نعمت از دستشان مي‏رفت.

    علي(ع) با همه گرفتاريهاي حكومتي كه دارد و ازطرفي پير هم شده،اما در دل شب، كوچه به كوچه،خانه به خانه مي‏رود و به حل مشكلات مردم مي‏پردازد؛ تا آن جا كه وقتي مي‏بيند پيرزني نمي‏تواند هيزم حمل كند،از دستش مي‏گيرد و آن را به خانه پيرزن مي‏رساند. حتي در بعضي از موارد علي را نمي‏شناختند و زبان به گله مي‏گشودند واظهار نارضايتي از آن حضرت مي‏كردند.

    در تاريخ آمده است كه : علي(ع) در حال رفتن بودند كه مشاهده كردند زني مشگ آبي بر دوش گرفته و به خانه‏اش مي‏برد و در اثر خستگي و فشار زندگي، اظهار نارضايتي از حكومت علي مي‏كرد. علي جلو رفت و مشگ آب را از او گرفت و آن زن،نق زنان به دنبال علي حركت مي‏كرد. علي در حالي كه مي‏ديد آن زن پشت سرش حرف مي‏زند با اين وصف، خود را معرفي نكرد، بلكه به منزل خود رفت و مقداري آرد و خرما و .. تهيه نمود و به منزل آن زن آورد، وخطاب به زن بي‏سرپرست فرمود: هم مي‏توانم نانوايي كنم و همه بچه‏داري، كدام را انجام دهم؟! زن گفت: تو بچه‏داي كن و من نان مي‏پزم، علي بچه‏ها را بغل كرد و مثل باران اشك مي‏ريخت، خرما در دهان بچه‏ها مي‏گذاشت و آنان را نوازش مي‏داد و مرتب خطاب به بچه‏ها مي‏فرمود: علي را ببخشيد،گويا درباره شما كوتاهي كرده است و ... در اين هنگام، زن ديگري آمد و ديد كه اميرالمومنين(ع) بچه‏داري مي‏كند، باعجله تمام نزد زن رفت و گفت: اين مرد را مي‏شناسي؟ زن جواب داد: خير،مشگ آب به دوشم بود، خسته شده بودم، او آمد مشگ آب را گرفت و كمك كردومقداري آرد، خرما و هيزم برايمان آورد.

    زن همسايه گفت: اين مرد، اميرالمومنين(ع) است؟ زن بي‏سرپرست بسيار شرمنده و ناراحت، آمد خدمت علي و شروع كرد به عذر خواهي كردن. اشك از چشمان علي سرازير شد و فرمود: من بايد از تو عذرخواهي كنم،معلوم مي‏شود در حق شما كوتاهي كرده‏ام.

    همه ائمه معصومين(ع) چنين بودند. راوي نقل مي‏كندكه: در تاريكي شب از كوچه عبور مي‏كردم ديدم شخصي در حالي كه باري بر دوش حمل مي‏كند نقش زمين شد، نزديكش رفتم و ديدم كه امام صادق(ع) است، وسفره ناني كه بر دوش داشت پخش زمين شده است.

    شخصي آمد خدمت حضرت رضا(ع) درخواست كمك مالي كرد، امام (ع) از مجلس بيرون آمد و راهي منزلش شد و هزار در هم برايش فرستاد و خودش به جلسه نيامد، آن شخص محتاج وقتي پول را گرفت و رفت، حضرت آمدند ودر جلسه شركت كردند. سوال شد: يابن رسول الله! چرا خودتان پول را نياورديد؟ فرمود: نمي‏خواستم چشم او به چشمم بيفتد و خجالت بكشد.[2]

    در مورد ديگري نقل كرده‏اند كه: كسي خدمت امام حسين(ع) آمد وگفت:

    حسين جان! من قرضي دارم و توان پرداخت آن را ندارم، و لذا فكر كردم كه بايد آبرو بفروشم تا قرضم را ادا نمايم، و اين آبرو را به چه كسي بفروشم كه بهتر از شما باشد! اينك نزد تو آمده‏ام تا اين معاله را با تو انجام دهم.

    امام حسين(ع) بسيار ناراحت و غمگين شد، از جاي برخاست و به منزل رفت و پول آورد، اما هنگام دادن پول وارد اتاق نشد بلكه در را كمي باز كرد و دست مبارك خود را به طرفش بردند و فرمودند: لازم نيست آبرو بفروشي، مثل اينكه اصلاً پولي به تو نداده‏ام. و هنگام پول دادن نگذاشت كه چشم او به چشمش بيفتد.

    ممكن است كه به ذهن بسياري از افراد،خطور كند كه : امامان ما در تاريكي شب و يا غير مستقيم به بيچارگان رسيدگي مي‏كردند تا ريال از آنان سر نزد، اما به يقين مي‏توان گفت كه قضيه اين نيست، زيرا ريا درباره آن بزرگواران معنا ندارد، بلكه مي‏خواستند كه طرف مقابل خجالت نكشد.

     

    پي نوشت ها:

     

    [1]. نهج البلاغه، نامه 53.

    [2]. ديلمي، ارشاد القلوب، ص136، باب السخاء والوجود.

    چاپ
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365